چه موقعي اينترنت تموم شد. درست موقعي کهمي خواستم از طپش قلبم براتون بگم. درست موقعي که مي خواستم از لرزش دلم براتون بگم
حتما شما هم بازي روز ۴ شنبه ايران - بحرين رو ديديد؟ اصلا اين چه سواليه که مي پرسم، مگر ميشه که ايروني باشي و بازي رو نديده باشي. مگه ميشه ايروني باشي و حنجرت از فرياد پاره نشده باشه. مگه ميشه ايروني باشي و احساس غرور نکني و اشکات گونه هات رو خيس نکنه. امکان نداره که ايروني باشي و طپش قلبت سينتو پاره نکرده باشه و از خوشحالي دلت غنج نرفته باشه. من هم چهارشنبه پا به پاي همه فرياد زدم، نفس تو سينم پر و خالي شد. از اضطراب دق کردم و گاهي هم نفسي راحت کشيدم. من هم پا به پاي همه و همه اشک ريختم و واقعا از ته دل مثل يه حسي که قلبمو چنگ مي ندازه افتخار کردم که ايرانيم. ايران سرزمين منه. با همه کاستي و کمي هاش مي تونه با يه فوتبال آدمو تا اوج غرور و افتخار ببره و بالا بکشه. اين فوتبال چهارشنبه نه پير و جوان سرش شد و نه زن و مرد. ميدونم که همه و همه احساس شعفي داشتند مثال نزدني و واقعا از ته دل افتخار کردند که ايران سرزمينشونه. من هم براي همان ۱۳ نفر مردي مي نويسم که براي ايران مردن را هم کافي نمي دانند. از همه بچه ها متشکرم. از ۱۱ مرد ميدان متشکرم. من از برانکو هم متشکرم. هرچند که ما نمک نشناسها!!! خيلي زحماتش را کمرنگ کرديم و کم از نقشش حرف زديم ولي فکر کنم ۷۰ ميليون خسته نباشيد و ۷۰ ميليون متشکريم به غريبه بدهکاريم. من در اينجا از نفر ۱۳همي هم متشکرم. خاتمي با اومدنش به ورزشگاه کاري کرد که هيچ وقت از خاطر حداقل من يکي پاک نمي شه. اون خودش رو تا حد من و ما نشون داد. با ما شاد شد، با مضطرب شد، با ما نيم خيز شد و در پايان پا به پاي ما اشک ريخت و آتش بازي کرد. خاتمي با اومدن به ورزشگاه نشون داد که دوره اي که با او گذرانديم واقعا طلايي و درخشان بود و شايد خيلي با خودشون فکر کنند که آيا ممکنه در آينده هم اين اتفاقات تکرار بشه يا خير. اين روزها همه جا بوي گل مي ده و شادي و شادماني و هنوز هم بعد از گذشتن ۴ روز وقتي صحنه هاي اون روز رو مي بينم نمي تونم جلوي بغضم رو بگيرم. قلبم دوباره مي لرزه و افتخار مي کنم که ايرانيم.